عشق یا نفرت پارت نمیدونم چی چی

از دید بکی اینا
بکی: خب حالا میتونیم از دور بین اون دو تا کفتر عاشق رو ببینیم امیل دوربین رو بیار
امیل می خواست دوربین رو بیاره که اوین اشتباهی روش آب ریخت
بکی :🤬🤬🤬 پاشین باید هر جوری شده خودمون رو به چادر برسونیم( با اعصبانیت )
امیل و اوین : با...با..ب ..شه ..باشه
ذهن امیل : یک وقت مارو نخوره
از دید نویسنده
آنیا حالش خوب شده بود که
آنیا : پسر دوم
دامیان : ها
آنیا : بنظرت نباید بریم دنبال بکی اینا
دامیان : ها ... خوب شد گفتی پس پاشو بریم
آنیا : باشه
بعدش رفتن دنبال بکی اینا که یک کیفی پیدا کردن بنظر دامیان این کیف آشنا بود ولی یادش نمیومد این مال کیه پس داخلش رو
باز کرد فهمید این کیف بکی اینا ست بعد یک کاغذ داخلش پیدا کر روش نوشته بود
... نقشه ی اول کفتر های عاشق دامیان داخلش رو باز کرد و کل ماجرا رو فهمید و کلش رو برای آنیا گفت در همون لحظه صورتاشون🍅🍅🍅🍅
آنیا: حالا که اینا همچین نقشه ای کشیدن ما هم باید یک نقشه ای به نام میکشیمتون بکشیم
دامیان: دقیقا
دیدگاه ها (۰)

خدایا دارم از خنده میمیرم

گوگولی

مهم

یک خبر خوب و یک خبر بد

عشق یا نفرت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط